senator73
توجه...! توجه....!ویژه ی همه ی کسایی که میخواند انتخاب رشته فوق العاده ای ذاشته باشندالبته فقط مخصوص همشریان اسفراینی ها خیابان نواب خانه فرهنگ،طبقه ی پایین،انتخاب رشته گروه های هنر و انسانی و تجربی و ریاضی توسط های کنکور گروهی از برترین سالهای قبل که رتبه ای 2 رقمی شهر ن اکثرا.
از بعد کنکور هرکی یه چیز میگه در مورد سختی کنکور تجربی امسال.البته توی این بین فقط اهالی کانون هستند که حرفاشون با بقیه جور نیست!؟، سایت و فرصت برابر کانون رو رصد کردم اما هیچ کدوم از بررسی های به قول خودشون کارشناسی شدشون (دی!) با بقیه جور نیست ،اینو بایداز خودشون پرسیدکه..!توی سایتشون زده بود که این تحلیل ها از نتایج بدست اومده ای که فلان هزار نفر (اگه درست گفته باشم)از بچها درصدهاشون رو برای کانون فرستادن،بعد اونوقت من یه سوال دارم اون دانش آموزا که میگین از کره ی مریخ اومدن که حتی زیست امسال هم براشون سخت نبوده!! از این که بگذریم بعد یه ماه مالیخولیای درست و درمون چند روز پیش با دوستم پارک بودیم که آقای دانشور ی دبیر فیزیکمون رو دیدیم که بچه های شهرمون میدونن که بهترین استاد فیزیک شهره که بازنشته شده و فقط کلاسای کنکور و خصوصی بر میداره و طراح کنکور هم بوده، خلاصه چیزایی گفت که منو ودوستم رو هم امیدوارتر هم متعجب کرد،اینکه که فیزیک امسال دومین سالی بوده که بعد سال 84 به این اندازه سخت بوده، حتی گفت که اونسال بچه ها با25 درصد هم دانشگاه اصفهان آوردن.وچیزای دیگه که برای تفهیم بیشتر اینکه فیزیک امسال خیلی سخت بوده هم گفتن، که البته معذورم برای گفتنش!! و اینکه بر اساس برسی اساتید کنکوری شهرمون شیمی و زیست هم سخت بوده اما ریاضی در این بین بهتر بوده... ولی میدونیدوقتی سخت باشه خوب کمتر جواب میدی و بقولی با 25 درصد همه چی عالیه اما بدیه سختی اونم از نوع بیش از اندازه حتی توی 1یا2درس، تنها این نیست که سخته(البته اینو واسه اونایی میگم که حسابی تلاششون رو کردن)اینه که سر جلسه ادما رو از نظر روحی تفکیک میکنه حالا اون فرد میخواد توی بهترین سطح هم که باشه چون روحیه و اعتماد به نفس کافی نداره (مثل من)نمیتونه دانسته هاشو اون طوری که باید و شاید ...و باید اعتراف کنم که کار سختیه توی اون شرایط یادت بیاد که برای تو تنها سخت نیست و مطمئن باشی که اگه برای تو سخته برای بقیه سخت تر...خود من بارها شنیده بودم که خیلیا این طوری ا زبهترین بودن کنار میرن، نمونش دکتر تفرشی که یادمه به همین موضوع اشاره کرده بودکه 2نفری که با همین فرق اولی تک میشه و دومی سه رقمی، دومی مثل من فکر میکنه که شاید من سوالای ابکی ای خوندمو....سال پیش هم توی شهرمون همین اتفاق افتاد البته اون آقا حالش بد شد که اونم باز بر میگرده به احوالات روحیووو..... کم نبودن کسایی که تذکر روحی رو به من داده بودنو...نمونش شب قبل کنکور که دوستم( دانشجوی پزشک)حتی به من گفت که 10 تا سوال زیست شناسی رو پشت سر هم جواب نداده و روحیشو نباخته ! از همه ی اینا که بگذریم کنکور فقط تفکیک سازی دانکی خون ها و افراد خودشناس با روحیه ی بالاست...معلوم هم نیست که کی قراره این قیف برعکسو و به روز شه!!؟
تا به حال شده یه کاری رو به نحو احسن انجام بدید و براش وقت و انرژی بذارید، بعد درست همونجایی که میخاید ازش نتیجه بگیرید یه سری اتفاقات کوچیک دست به دست هم بدهند و اون نتیجه ی شیرین که حاصل زحمته رو تبدیل به یه پیشامد تلخ یا یه باور تلخ کنند براتون؟ شما رو نمیدونم، اما برای من پیش اومد و حقیقت تلخی رو توی زندگیم ساخت، از کنکورم حرف میزنم.همه چی عالی و بینظیر پیش میرفت از 3تیر با هزار جور امیدو آرزو شروع به درس خوندن کردم از همون اول کاری کم کم شروع به کنار گذاشتن و دل کندن از کارها،فعالیت ها یا وسیله هایی کردم که میتونست در ادامه درس خوندن مشکل ساز بشه، مثلا دور کارهای تحقیقاتی و پتنتو ...بطور کامل خط کشیدم فقط برای رسیدن به یه آرزوی دیرینه که توی 1و2 سال اخیر شکل کاملتر و واضحتری رو به خودش گرفته بود. حین این مسیر، اتفاقاتی هم که روند درس خوندن منو کند یا متوقف کنه هم پیش اومد اما خوب وقت تلف شده ،کم یا زیادش واسه همه بود یه جاهایی این روندهها اونقدر طولانی میشد که هیچ امیدی برای شروع دوباره برام نمی موند مثل خستگی های دوران دی و بهمن ...بعضی وقتها اونقدر درس خوندن برام سخت میومد که مامانم و مشاورم با تکنیک های خودشون دوباره به من جهت و حرکت میدادند، هیچ وقت اونروزها رو یادم نمیره، مخصوصا دوران بعد عیدو بعد امتحانت نهایی رو که تبدیل شده بودم به یک بیمار روانی واقعی!!و کسی که گاهی برای درس خوندنش مدام بهونه میاورد وفقط توی اون شرایط مادرم منو تحمل میکرد و باهام مدام حرف میزد مثل یک مشاور درجه یک!آخرا بعد امتحانا از همه ی ماهای توی این یک سال بدتر بود درست همون جایی که همه سرعت میگرن و جدی میشن من به بدترین شکل ممکن پیش میرفتم، از عهدم خارج شد، بازم بد نمیشد اگه فقط 2 تا درسو مرور میکردم ،دقیقا جاهایی که ضعف داری آخرا حسابی حالتو جا میاره !من هیچوقت نتوستم مثل یه آدم حسابی مرور کنم !با وجود اینکه بعد امتحانا با چنگو ودندون خودمو جلو میبردم و نمیتونستم یه تلاش درست و درمون برای زدن تیر آخر یا همون تیر خلاصی داشته باشم اما بازم خوب بود، اگه مرور آدمیزادی میداشتم تا به همه درسا میرسیدم و وقت کم نمیاوردم اینی که میگم ،فقط برای احساس رضایت خودم بود، که اعتماد به نفس بیشتری سر جلسه داشته باشم. روز قبل ازمون همه ازمن و تلاشم راضی بودن، چه دبیرای کلاس خصوصیام و چه دوست عزیزم که الان دانشجوی پزشکی مشهده.همون دوستم ،حسابی بهم شب قبل ازمون قوت قلب داد، اینکه تلاشم فوقالعاده بوده وحالا باید بهترین نتیجه رو بگیرم و اگه ریاضی و فیزیکم رو هم نتونستم کامل مرور کنم یا مرور نکردم، فقط احساس رضایت ندارم همین!و باید مطمئن باشم که همه چی سر آزمون خودبخود یادم میاد و من فقط تصور اینو دارم که یادم رفته ولی واقعا اینطور نیست عین حرفایی که آقای جعفری دبیر ریاضیم روزقبلترش برای آروم کردن من زدو.... راست میگفتن، همه چی خوب بود اما مشکل از من بود!، که این بی اعتمادی به خودم رو تا سر جلسه بردم،اعتماد به نفس پایین دامن گیرم شدیا شاید روحیه ی ضعیف یا حتی نداشتن یه مدیریت درست و درمون سر جلسه (فکر میکردم به اندازه کافی بهشون توجه کرده بودم)یا شایدم اینکه حواسم نبود به اینکه که ممکنه درسی یا درسهایی رو سخت بدن و من باید خودمو مدیریت کنم و یادم بمونه که واسه همس اما یادم نموند!بله مشکل و معظل اصلی دقیقا همینجا بود،تا بعد دادن پاسخ برگها من آروم و آروم بودمو سعی میکردم به محیط اطرافم توجه نکنم اما از ابتدا ترین سوال ادبیات بهم ریختگیم شروع شد، شاید سر این بود که به یاد درصدی افتادم که روز قبل ازمون آقای سروری (بهترین استاد من)با گرفتن یه امون به من گفته بود،بقول خودش یه درصد بالای 70،شاید همین توقع منو بال برده بود تا کمتر سوالی رو از دست بدم اونم منی که روی سوال های حفظی ابتدایی ادبیات ضعف زیادی داشتم چون وقت خوب حفظ کردن پیش نیومد! اما نه الان که با خودم فکر میکنم این همش نبود شاید حتی این درصد بهم اعتماد و قوت قلب میداد،اشکال کار اینجا بود که روز قبل کنکور با همون آزمونی که گرفته شد مطمئن شدم که قرابتم خیلی فوق العادس و تصمیم گرفتم توی این درس سوال های قرابتو آخر نندازم و زودتر برم سراغشون از قضا و شانس بیریخت و کجو و معوج من امسال همون مبحث سخت گرفته شده بود(به اضافه زیست شناسی که توی دفتر چه اختصاصی دوباره حسابی بهمم ریخت) با این وجود به خودم مسلط شدم و یاد راهکار فوق العاده پزشک خانوادمون افتادم و درسمو عوض کردم اما خوب اتلاف وقت سر درس ادبیات این شد که زبان بیچاره...! خلاصه از سوالای عمومی نسبتا راضی شدم و این امیدواری و ر رضایت باعث شدتا به رتبه خوب بیشتر از قبل فکر کنم حتی توقعم بالاتر بره( البته خیلی طول نکشیدکه سر همین فکرا و... گند زدم به همه چیو دوباره بی اعتمادی به سراغم اومد) که بلای اصلیش سر اختصاصی ها به جونم افتاد و دامن گیرم شد و سر دفتر چه ی دوم حسابی حسابی بهم ریختم اونقدی که اگه بگم گاهی منتظر این بودم که از بلندگو اخر جلسه رو اعلام کنن!،سختی زیست امسال هم باعث شده بود تا بهم ریختگی من به اوج خودش برسه وچون بیشتر از هر 3 درس دیگه برای زیست خ خ وقت و زحمتو و انرژی گذاشته بودم و یه جورایی دلم نمیخواست ازش بگذرم (حساب این یکیو دیگه نکرده بودم)این شد که از وقت 1. 2 تا درس دیگه یکمکی زدم واسه بهتر ج دادن به زیست .نمیدونم انگار سر دفتر چه ی دوم اختیارم دست خودم نبود، ذهنم قفل کرده بود تا نتونم نتیجه که میخاستم رو بگیرم حتی توی ریاضی و فیزیک نتونستم خیلی از سوالای رو بخونم که لاقل الان حسرت اینو بکشم که خوندمو، یاد نداشتم!.از روز بعد کنکورم مات و مبهوتم از اینکه چقدر راحت خراب شد، چقدر راحت اون همه هزینه و زحمت تباه شد.مادرو پدرم که از من ناراحتر ...ای کاش کنکور 92 دوباره برمیگشت. من موندمو یه دنیای سوز ناک و پر از حسرت /حتی دیگه شور و شوقی برای فکر کردن به اینده هم برام نمونده /دل و دماغ هیچ کاری رو ندارم از خدا هم سخت واسه عدالتش دلگیرم !/دیگه حتی قادر نیستم فکر کنم که چه کاری درسته و چه کاری نادرست. ...انتظار زیادی نبود ،انتظارم مساوی بود با تلاش و زحمتم و هزینه کردنام، من شانس اینو داشتم که دکترای پیوسته ی رشته ی مورد علاقم که فقط دانشگاه تهران داره قبول شم تمام زحمتم هم فقط برای بدست آوردن همین بود. از بعد کنکور اکثرا چه کسی که کنکور خوبی داده باشه چه کسی که ...همه شادن ودر حال تفریح و ...اما من تنها تفریحم شده اینکه خودمو توی اتاق حبس کنمو و فقط حسرت بخورم.این حقم نبود، از همه چی گذشتم و به خودم و دور و بریام سختی دادم، بدترین روزارو گذروندم ، هی به مشکل تازه ای برخوردم و بدون کم اوردن راه حل تازه براش پیدا میکردم پس فرق آدم پر تلاش و بیتلاش کجا میره؟! من جوری عمل کردم که همه مطمئن بودن به یه نتیجه خوب، کسی مثل من که کمتر تستی ریاضی ای بود که آقای جعفری سر کلاسای توی خونه بهم بده و من نتونم حل کنم و و و خیلی چیزای دیگه که وقتی بهشون فکر میکنم حسرتمو بیشتر میکنه. از نظر من عدالتی توی این دنیای مزخرف برقرار نیست....
|
About![]()
Archivesمرداد 1393آبان 1392 مهر 1392 مرداد 1392 خرداد 1391 ارديبهشت 1391 اسفند 1390 بهمن 1390 دی 1390 Authorssenator73fatemeh jafari Links
۩۞۩جدید ترین ترفند های دنیا همه چی۩۞۩ LinkDump
کیت اگزوز ریموت دار برقی Categories
فرقی نمی کنه...!
کاربران آنلاین:
بازدیدها :
|